فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب ديدن فرماييد.

عنوان « شانه بر زلف عروس سخن پارسی » عنوان كلّي آثار قلمي پرويز راجي كجل  است.كه از سال 1380 در آثار به چاپ رسيده از وي درج گرديده است. خصوصاً كتاب هاي كمك درسي كه توسط کانون گسترش علوم منتشرمی شود. تا چه پيش آيد و چه مقبول افتد.

         


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 7 مرداد 1398برچسب:, | 13:19 | نويسنده : پرویز راجی کجل |

نقد و نظری بر آثار دکتر مهدی محبّتی    ( بخش پنجم )        پرویز راجی

 

بخش پنجم :

شاید او سخنی بیش از دیگران نگفته باشد. اما دیدگاه ، شیوه گفتار ، لحن بیان و زاویه نگرش او متفاوت است و از بعدی دیگر، او از بعد نقد ادبی به مسائل نگریسته ، کاری که دیگران نکرده اند یا متوجّه آن نبوده اند و یا حتّی نخواسته اند چنین نگرشی داشته باشند لذا از این جهت کار او ممتاز و کم نظیر است. سخنش را در دویست صفحه اول کتاب گفته است و الباقی دلایل و شواهدی است که برای اثبات ادعایش آورده است.

وی در بخش سوم اثر خویش به تصریح خود ، نخست مهم ترین جریان ها و رویکردهای پرکاربرد در ادب کلاسیک را مطرح کرده و سپس مجموعه قضایا ، مقوله ها و نکته های مرتبط با نقد ادبی در دو حوزه نظم و نثر را بررسی و تحلیل کرده است. اساس کار هم در وهله نخست مبتنی بر شیوه تکوینی – صوری – تاریخی بوده است و در این مقولات ، عمدتاً آثاری را انتخاب کرده است که در متن یک قضاوت تاریخی ، همگان مهر ادبی بودن بر آن ها زده باشند و اشاره دارد که پاره ای موضوعات به ناچار از گونه ای مشابهت برخوردارند. در هر حال شیوه تاریخی – موضوعی بنیاد کار قرار گرفته است. ( 37 ، 36 ، 35)

وی در مورد شیوه کار به نکته ظریفی اشاره می کند. « بسیاری از مبانی اصلی مکاتب ادبی امروز غربی در سنّت های ادبی ما هم هست و بزرگان ماهم – آگاهانه یا ناخودآگاه ، مکتوب یا نامکتوب – بخش عظیمی از ذهن و زبانشان درگیر همین قضایا بوده است با این تفاوت که غالب مباحث امروز غربی در حوزه نقد و نظریه ، استدلالی و سیستم دار است امّا در ادبیات کلاسیک ما عمدتاً استنباطی و ذهنی است » ( 38 )

همچنین اشاره می کند که « روشن است که نظام زیبایی شناختی مسلمین به صورت عام – و ایرانیان به صورت خاص – همواره بر پایه درک مبانی هنری و نقد و تحلیل آنها از طریق فراگیری اصول و قالب ها و قواعدی خاص به وسیله سنّت شفاهی و نقل سینه به سینه بوده است ( 47 ) و باز اظهار می دارد که « اصولاً مبانی قواعد زیباشناختی هنرهای شرقی از جمله هنر و ایرانی در ذات ، متفاوت از قواعد نظام زیبا شناختی امروز غرب است. ( 49 )

در واقع ، بنیاد مبانی نقد و نظریه ادبی امروز غرب اساساً بر پایه استدلال ، تحلیل و تجزیه است برای نظام های قیاسی – و بر عکس تجزیه ، تحلیل و استدلال – است برای نظام های استقرائی در حالی که در کل نظام زیبا شناختی ادب فارسی ، همواره اصل بر اساس استنباط ، کشف و تجربه است. در این نظام خاص ، تجزیه ، تحلیل و استدلال چندان جای درخوری ندارد و امر ادبی به عنوان یک کل یک پارچه ، هرگز شأن خود را در حد تجزیه ، تحلیل و استدلال پایین نمی آورد. » ( 49 )

 واقع آن است که  نقد و نظریه ادبی غرب بر بنیاد سه پایه ی استدلال ، روشمندی و تجربه شکل گرفته است و بنیاد مبانی زیبا شناسی مسلمین بر نوعی استنباط و شهود و تجربه درونی استوار است بنابراین و

به حکم مواد مورد مطالعه ، نگارنده اثر مورد بحث نیز به ناچار از همین روش استنباطی و شهودی و  تحلیلی - ذهنی به نگارش اثر خویش پرداخته است و بی شک « از معنا تا صورت » اثری تحلیلی و ذهنی است ضمن حفظ ارزش های تحقیقی.

نگارنده هنگام بررسی آراء نظامی در باب ادبیات و شعر ، آن هنگام که به برشماری عوامل افول سخن از دیدگاه نظامی می پردازد. تکرار را با تعبیر از خود دزدی یکی از آفت های سخن می داند و منظورش را از آن چنین بیان می کند  « یعنی مطلبی را که یک بار شاعری به صورت خلاقه مطرح نموده است، ده ها بار دیگر به شیوه های مختلف از آن سود جوید و دیگر اثر خلاقه جدیدی نیافریند » جالب است که نویسنده خود گرفتار این دام بلاست. اساسی ترین ایراد این اثر دکتر محبّتی همین است که سخن را به درازا کشیده است و هر بار که مطلبی را عنوان می کند در ادامه چندین بار دیگر از بعدهای مختلف به همان مطلب می پردازد. مطالب را تا جایی که ممکن است تقسیم کرده و دسته بندی می کند و دوباره و سه باره از بعدهای مختلف بیان می کند. این تکرار حتی بر یادداشت های نگارنده این سطور نیز سایه افکنده است. شاید این اطناب و تطویل ناشی از وسواس دقیق وی در ارائه برهان و عقلانیتی باشد که در تمام اثرش موج می زند. و قصد دارد همه جوانب کار را مطرح سازد و هیچ زاویه ای را فروگذار ننماید. اما در روزگاری که « زمان »  گوهر نایاب است و مردم ، حتی اهل علم ، کمتر رغبتی نسبت به مطالعه مطالب طویل از خود نشان می دهند این حجم بسیار و تطویل در سخن ، به پذیرش این اثر علارغم ارزشمندی صدمه وارد می سازد و مخاطبین را ملول و رنجیده خاطر می سازد.

بدین جهت این اثر زیبا و ارزشمند دوجلدی نیاز به بازنگری و خلاصه شدن در یک جلد دارد.

« از معنا تا صورت » گذشته از تحقیقی بودنش یک اثر تحلیلی است و نگارنده با ارائه برهان های عقلی و نقلی و منطقی و در عین حال مستند سعی دارد وجود نقد و نظریه ادبی در گذشته ادبی این سرزمین را به اثبات برساند. در مقدمه کتاب آمده است « این کتاب هر چه هست کوششی است صادقانه برای ایجاد و آغاز زمینه های تئوری پردازی در فرهنگ و ادب ایرانی تا آن جا که اگر عمده کوشش های مؤلف چندان توانا و تمام نباشد امّا ترس از نظریه پردازی را از دلی برداشته باشد. » ( 39 )

او به مسئله ای پرداخته است که بین اهل ادب حل شده انگاشته می شود و این امر سخن در باب این که او موفق بوده یا نه و قضاوت در این مقال را دشوار می سازد. در هر حال واقع آن است که خرق عادت در میان این قوم ایرانی کاری بس شگرف و صعب و گاه لاممکن است حتی در میان دانایان.  به هر روی تلاش وی ستودنی و قابل تحسین است که رنج و ملال بسیار او دست کم مواد اولیه تحقیقات بعدی را فراهم آورده و تقریباً تمامی نگره ها و امکانات در مورد نقد و نظریه ادبی در ادب کلاسیک ایران را یک جا گرد آورده است و کار را برای آیندگان آسان ساخته و کتاب مرجعی در زمینه « نقد و نظریه ادبی در ادب کلاسیک فارسی » برای نسل های بعدی به یادگار گذارده است.

                                                                                                                   و من الله التوفیق

                                                                                                     پانزدهم بهمن هزار و سیصد و نود و شش

                                                                                                                          پرویز راجی کجل

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396برچسب:, | 7:16 | نويسنده : پرویز راجی کجل |

نقد و نظری بر آثار دکتر مهدی محبّتی    ( بخش چهارم )        پرویز راجی

 

بخش چهارم :

گاهی در هنگام بررسی و بیان علّت ها و تحلیل دلایل ، نوعی نیشخند و طنز و کنایه در سخنش به چشم می خورد. برای مثال در باب مولوی پژوهی می گوید:

« عامه مولوی پژوهان هم بر این باور مشهورند و ظهور شعر و ترانه را در جان و زبان مولوی ، دفعی و یک باره می دانند... این نوع داوری در باب شعر و شاعرانگی وجود مولانا ، وجه غالب تحلیل ها در فرهنگ ما بوده است ... حال آن که شیوع عام چنین تفسیرهایی در باب  ابعاد زبانی – هنری مولانا ، بیش و پیش از آن که ریشه های علمی و عقلی و تحقیقی داشته باشد ، معلول دو دلیل عمده است:

نخست سهولت و راحتی ، چون که در این تفسیر ، دیگر نیازی به تحلیل های عمیق و پیچیده درباره فرآیند آفرینش اثر ادبی و به ویژه شعر ... نیست ... ضمن آن که شعر مولوی و نگره های ادبیش هم – با سادگی تمام – به نوعی شیفتگی و شیدایی حواله می گردد.

و دیگر نفس جاذبه پنهانی است که در بطن این تفسیر اسطوره ای وجود دارد و نوعی اعجاب در ذهن خواننده / شنونده ایجاد می کند که مثلاً عجبا! فردی با وقار وعالم ، یک باره شیفته و شیدا می گردد و در کمال بیهوشی و ناهشیاری ، ناگهان از قلب و زبانش دریایی شعر و ترانه ناب سرازیر می شود. » ( 785 )

وی نیشخندی هم به بی بهایی هنر و ادب در این سرزمین دارد. در باب حافظ می گوید : « در نهایت موجودیّت هنری خود را بر اساس نعمت بی منّت ممدوح و لذّت بی درد سر معشوق معنا می کند و امتداد می بخشد و شعر خود را افاضه لطف الهی بر روزگار  گسترش فضیلت نام نیک و بقای عالم نیکان می داند ... اما ظاهراً هیچ کدام از این ها مرهم دردهای او نیست و طبع دانا و دردمند او را خوش و خشنود نمی سازد و به همین جهت ابتدا نرم می نالد که :    

  سخن دانی و خوش خوانی نمی ورزند در شیراز      بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم             

  و بعد از همه می برّد و جهان را – از جمله شعر گویی و غزل خوانی را  - جمله هیچ در هیچ می داند و صحبت ( هم نشینی و دل سپردگی ) حکام را ظلمت شب یلدا می خواند و در کلّ شهر هم نگاری نمی بیند که شایسته دل ربایی او باشد و ملول و پر ملال و دل رمیده از همه در کنج زلف سیاه تنهایی و فقر و بی همزبانی از دنیا می رود ؛ چنان که رسم معمول همه بزرگان زمانه – خصوصاً در این سوی آفاق – است.» ( 820 )

هنگام صحبت از ادبیات نوین و عصر مشروطه با نیش و کنایه ای واضح و آشکار می گوید که جهالت جامعه ناشی از جهالت دولتمردان و جهالت آنان ناشی از جهل و نادانی مردم است.

« حکومت و جامعه ، از طریق ابزار فرهنگ به صورتی تعاملی و دوسویه همدیگر را پی می ریزند و پیدا می سازند. حاکم جاهل ، جامعه جاهل می سازد و جامعه جاهل ، حاکم جاهل می پرورد. » ( 873 )

 

دکتر محبّتی هنگام شرح بروز شیوه در وجود حافظ  در ضمن بیان نگره های ادبی حافظ در پاورقی ( ص 809 ) اشاره ای مختصر و بی تعارف به روش تحقیق در این سرزمین دارد که خود بیانی رندانه است.

« شیوع این سری آثار که مثل بیشتر جریان های اجتماعی و فرهنگی – به صورت گهگاهی - « مُد » می شود و همه جا را می گیرد و چندی بعد از مُد می افتد و تمام می شود ، باعث شده است که از درون خود حافظ شناسی و حافظ پژوهی و حافظ خوانی و حافظ آفرینی و حافظ گیری ، جریان انتقادی دیگری راه افتد به نام « حافظ بس » یا « حافظ برخیز » ... فردوسی ، مولوی ، سعدی ، نیما و همه بزرگان دیگر هم همین سرنوشت را دارند، چون در این مُلک ، منطق تحقیق اساساً بر مبنای نیاز اجتماعی ، ضرورت فرهنگی و شوق شخصی نیست و صرفاً بر مبنای سود است و سودا یا مُد و غوغا و یا هر سه چهارتا.»

متأسفانه سخن بلند پایه فردوسی در همه اعصار در این مُلک ساری و جاری بوده است :

     « نهان گشت کردار فرزانگان                       پراگنده شد نام دیوانگان

      هنر خوار شد ، جادویی ارجمند                    نهان راستی ، آشکارا گزند »

محبّتی تذکره نویسی را به عنوان اصلی ترین و قوی ترین میدان نقد و تحلیل شعر می شناسد و معایب آن ها را یکی یکی بر شمرده و در همه آنها از لباب الباب عوفی به عنوان نخستین تذکره فارسی تا مجمع الفصحاء هدایت به عنوان آخرین تذکره معتبر کلاسیک فارسی همه را دارای مشکلات یکسان می داند و می گوید: « نگاهی که امروزه در مجامع علمی – ادبی ما بر کلیّت تذکره ها چیره گشته است نگاهی است سطحی ، احساساتی و به دور از تأمل کافی و شافی. چه این نگاه از لایه های نخست و اولیه زبانی – روایی این تذکره ها عبور نکرده است و ثانیاً حجم حیرت آور مطالب ناب معرفتی آنان را از یاد برده است.» ( 1017 ) بنابر این وی معتقد است که کسی با نگاه دقیق و تیز بین  یک نقاد به تذکره های فارسی ننگریسته است تا پی به ارزش های نقادانه آنها برد.

او تعابیر زیبای موجود در کتب و اشعار شاعران و نویسندگان را رونمایی دوباره می کند و پیش چشم مخاطب می آورد مثلاً از زبان عوفی که چندین وصف تازه از سخن به میان می کشد می گوید : « سخن « عماری دار غوانی معانی است.» ... در واقع  آن چنان که شتر ، کجاوه زیبارویان را بر می دارد و می برد، سخن هم محملی است که معانی زیبا را بر می دارد و می آورد. ... سخن ، چشمه حیوان است. » ( 1028 )

کلید واژه های زبان دکتر محبتی در این اثر با بسامد بسیار عبارتند از : ساحت ، نگره ، زیباشناسی ، بر همین مبنا ، در واقع ، صورت و معنا.

 

وی چند پرسش عمیق و نقادانه مطرح می سازد که تأمل بر انگیز است و ذهن مخاطب را به کنکاش وا می دارد و با او همراه و همداستان و هم آوا می سازد خصوصاً که تصریح می کند که این گونه مسائل ذهن او را سالها به خود معطوف ساخته است.

1. اگر آباء و اجداد ما ، نقد و نظریه ویژه خویش را در ادب داشته اند و به غایت از آن سود می گرفته اند؛ این اصول و موازین چیست و اکنون کجاست؟ ( 29 )

2. چرا حتی یک کتاب مستقل ممتاز تمام عیار – به فارسی – در باب آن ننوشته اند و آن همه ذوق و اندیشه و هنر را در یک مقام به صراحت گرد نیاورده اند؟ ( 29 )

3. چرا با آن همه تأکید بر معنا و معنویت و معنی ستایی یک بار معنا را درست معنی نکرده اند و با آن همه نازش بر لفظ و صورت و صورت گرایی ، همگی تقریباً در همه جا صورت گرایند؟ ( 29 )

4. اگر واقعاً به گفته این همه گوینده و نویسنده – که بعضاً صاحب نام و در کار خود شهره اند – نقد و نظریه ادبی در فرهنگ ما وجود نداشته است؟

5. چگونه فرهنگی در عین آفرینشِ بخشِ مهمی از آثارِ ادبی بشری ، فاقد نقد و نظریه ادبی مانده است؟

پرسش اساسی او  که در سرتاسر کتاب در پی یافتن پاسخ آن است این است که بر پایه چه موازینی آثار ادبی فارسی شکل پذیرفته اند؟

و اشاره می کند که « این ها و ده ها – بلکه صدها و هزاران – نکته دیگر مثل آن ، مسایلی بود که مدام زبان و روان مرا به خود می گرفت ... و غالباً هم در لُجّه ای از حیرت و نا امیدی رها می کرد.» ( 29 )

در پی یافتن پاسخ این گونه پرسش ها  این عالم خراسانی هیچ گونه الگو و سابقه و راهنمایی نداشته است زیرا منابع تحقیقی چندانی در این حوزه در دسترس نیست و خود در مقدمه « از معنا تا صورت »  با تعبیری زیبا بدان اشاره نموده است.

« در قلب این دریای متلاطمِ آخذ ، هیچ زورق اطمینان بخشی – از روش ها و نگره ها برای آشنایی و برداشت – وجود نداشت و هر چه بود آب بود و حرف بود و حرفاب بود و دیگر هیچ. » ( 29 ) و این از امتیازات این اثر است  و از این جهت اثری بی نظیر است و واضح است که رنج و ملال نگارنده در مسیر نگاشت این اثر تا چه اندازه بی حد و حصر بوده است.

هنرش گفتیم یادی هم از عیوبش کنیم.

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396برچسب:, | 7:13 | نويسنده : پرویز راجی کجل |

 

نقد و نظری بر آثار دکتر محبتی        ( بخش سوم )             پرویز راجی

بخش سوم :

وی از گنجینه وسیعی از لغات بهره مند است که در جای جای اثرش آن ها را رو می کند. مثل : لجّه ای از فقر و اضطراب ، التماس و تکدی روزگار ، گذران زندگی فلاکت بار ، شعر و ماهیّت صنفی شاعر ، بسط و استحکام بیداد ، در حضیض ، مادیّات زمین ، نوباوه وحی ، صورت سلبی و اثباتی ، ذوق مرگی ، تثبیت ممیّزات شعری ، به منصّه ظهور می رسد ، بُراده های نقد آمیز و...

گاهی به روانکاوی شاعر می پردازد و جنبه های مختلف رفتاری او را زیر ذرّه بین نگاه خویش قرار می دهد و پیش روی مخاطب جلوه می دهد. از جمله شاخص ترین آنها را در مورد « خاقانی » می گوید :

« طبع حساس و هوش سرشار و جایگاه نامناسب طبقاتی و جهل و جور حکام و اصناف مختلف اجتماعی و از همه بدتر تقارن حوادث نامطبوعی که در حیات فردی و جمعی برایش پیدا شده است ، روح او را بس آزرده و رنجور ساخته است و او را واداشته تا برای اثبات خود به چندین شیوه توسل جوید :

1. خود بزرگ نمایی برای پوشیدن پایگاه طبقاتی ...

2. خود بزرگ بینی خیالی که نوعی مکانیسم دفاعی در برابر تحقیرها و توهین های بی شمار روزگارش بوده است.

3. شکوه و شکایت از همه چیز و همه کس ...

4. نارضایتی از همه چیز و همه کس ...

5. خویشتن زنی و حمله به همه چیز و همه کس...

6. مجموعه این مسائل دست به دست هم شخصیّتی خاص و ممتاز چون خاقانی را آفریده است که تجسّم تام و تمام تناقض ها ی کرداری و گفتاری است...» ( 686-87 )

در موارد بسیاری ، از کلام و تعابیر خود شاعر در توصیف ویژگی های شعر او بهره می برد و حتی گاه از زبان خود شاعر سخن می گوید :

خاقانی رابا کلام خودش روایت می کند :

« در جایی دیگر خرد را تار و پود زبان نام نهاده است ... خاقانی با این نگاه خردگرایانه ، طبیعی است که سختی روزگار را ماندگار و بهتر می داند که از مادر فکرت بر جای مانده باشد و بر اساس اندیشه باشد ... خاقانی آفت انسان را در زبان می داند و مایه سود و زیان خود را نیز نهفته در آن ، ... « ( 694 )

« سخن سرای شروان همچنین شعر را زاده طبع و خاطر می داند که دائماً در آغوش عقل صبحگاهی رشد می یابد.» (695 )

« خاقانی شعر خود را بسان کلام شبان وادی ایمن می داند.» ( 697 ).

و با زبان و تعبیر حافظ می  گوید :

« چنین شعری و چنان شاعری است که می تواند به افسوس سخن ، از نی و کلک همه  قند و شکر ببارد و به جایی رسد  که تمام شعرش بیت الغزل معرفت گردد و زمین را مثل زمان طی کند و از عراق و پارس تا هند و کشمیر را بگیرد و همه اهل عالم از ملک تا ملکوت را – از ترکان سمرقندی و سیه چشمان کشمیری گرفته تا قدسیان غیب نشین  را - به رقص و آواز وادارد و عارف کامل را در وقت سماع از هوش بیندازد و حتی فلک را بر آن دارد که عقد ثریا را نثار  نظم او سازد و شاعر را چنان به خویشتن مطمئن سازد که بی هیچ تردیدی بگوید : « ندیدم خوش تر از شعر تو حافظ » و کلام خود را بدون ترس « شفای شکرفشان بنامد ». ( 815 )

نام گذاری هایی بر مبنای نکته سنجی های نسبتاً دقیق و زیبا دارد که حاکی از خلّاق المعانی بودن ذهن نگارنده دارد مثل : حافظ از دیدگاه حافظ ( حافظ در مقام منتقد آثار خویش ) ، دیالک تیک لفظ و معنا در نگاه مولوی ، خوراک فرشتگان ، شاعری یا خودستایی ، خویشتن زنی ( شکست خاقانی به دست خاقانی ) ، خاقانی در لابیرنت خاقانی ، هویّت صنفی شاعر ، بی خویش نویسی ( عین القضات همدانی ) ، دانشنامه واره ها ( قابوسنامه ، چهار مقاله ) ، امیر الشعرا یا نخستین دایره ممیّزی شعر ( عنصری ) ، شعر خوب یا شعر محمود؟ ( عنصری ) ، تأویل یا هرمنوتیک متن ( فردوسی ) ، شعر فسوس ( منوچهری )، طبیعت شاعر  /  شاعری طبیعت ( منوچهری ) ، معنا و کارکرد قلم ، آسیب شناسی گفتار و کردار شاعران ( سنایی ) ، سرنمون ( بجای الگو ) ، براده های نقد آمیز ( سعدی ) و...

 

 محبّتی شاعران برجسته را صاحب نظر و نظریه پرداز می داند به عنوان نمونه در باب مولوی می گوید : « مولوی در کمتر موضع و موضوعی از آثار خویش است که این نکته مهم و بنیادین ( خود را از « خودی خالی کردن » ) را نگفته باشد. تمام ارکان نظریه ادبی او هم دقیقاً بر همین باور نهاده شده است.»

و گاه غبطه می خورد که شاعر یا نویسنده ای آراء و نظریات خود را در باب نقد ادبی سامان نبخشیده و به صورت نظریه ادبی ارائه نکرده است. مثلاً در مورد جامی می نویسد: « بزرگ ترین ضعف جامی در مجموعه آثار عظیمش ، عدم پی ریزی یک دستگاه منسجم – هر چند نسبی – است که بتوان بر اساس آن آراء و افکارش را تعبیر و تفسیر کرد.» ( 825 )


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1396برچسب:, | 3:30 | نويسنده : پرویز راجی کجل |

نقد و نظری بر آثار دکتر مهدی محبّتی    ( بخش دوم )         پرویز راجی

 

بخش دوم :

 

و باز می نویسد :

    « در حقیقت  تمامی رویکردهای انتقادی ادب فارسی ، بازتابی از رویکردهای عام و گسترده ای است که در جهان اسلامی بوده است و پس از چندی در زبان و ادب فارسی هم آغاز می شده است »

و باز می گوید :

    « از قضا ، غالب رویکردهای انتقادی ادب فارسی ، از نظر مفهوم و مصداق و از جهات بسیار ، همانند و همسان رویکردهای انتقادی در جهان اسلامی به زبان عربی است.» ( 459 )

از ویژگی های این نقادِ وقاد و نکته سنج نباید غفلت ورزید که با دها و زیرکی خاصی به بسط وگسترش کلام می پردازد. از خصایص دیگر محبتی آنست که از زوایای مختلف به موضوع می نگرد و به طور مشروح به واکاوی آن می پردازد. برای مثال در بحث از بسترهای مهمّ انتقادی ، دیدگاه های انتقادی از منظر نگاه شاعران ، تذکره نویسان ، بلاغیون ، عروضیون ، محفل ها و مجالس و قهوه خانه ها و مفهوم گرایان ( حکما ، صوفیه ، دانشنامه نویسان ، مورخان ، متشرعان ) را با موشکافی و حساسیّت ویژه ای بررسی و تحلیل نموده و محاسن و معایب هر یک را جداگانه مطرح می نمایید به گونه ای که انگار خود در مجالس و محافل ادبی شاعران و قهوه خانه ها حضور داشته است. ( 442 )

روایتگر « از معنا تا صورت » بی واهمه و با صراحت بیان بی مانندی به اظهار نظر در باب شعرا و شعرشان می پردازد. از جمله درباره ی عنصری  می گوید :

 

       « عنصری با همه تمایل و تکلّم ، نتوانست هیچ شعر درخشان و نابی در زمینه عشق ( مظهر جوشش قلبی ) و تحقیق ( نماد رسیدگی عقلانی و اخلاص باطنی ) بسراید. چرا که ذاتاً با این دو زمینه بیگانه بود و بیگانه ماند. این دو زمینه ، خصوصاً غزل و عشق ، مهمّ ترین جلوه گاه خلوص و رهایی شاعر است و نگاه عنصری همیشه در بند است شاید به همین علّت ، خاقانی در قطعه درخشان خود به صراحت عنصری را در این زمینه پیاده مطلق می خواند که حرفی از زهد و تحقیق نمی داند.» ( 502 )

محبتی برجزئیات ریز و ظریفی از زندگی و شعر شاعران اشراف دارد که با تیزبینی آن را شاخص ساخته و به بیان اوضاع شعر و شاعری می پردازد.

به عنوان مثال هنگام صحبت از حوزه نقد تخریبی عنصری می نویسد: « بنا به دلایل بسیار ، عنصری از غضایری چندان دل خوش نبوده است به ویژه اینکه او ظاهراً « ملک الشعرا » را دور زده و رأساً شعری در ستایش دربار محمود و ( احتمالاً فتح قلعه نارائن ) سروده و دو بدره زر ستانده است.  و - طبق اشاره غضایری – دو بیت دیگر هم در وصف ایاز گفته است و دو بدره دیگر با دو هزار درم عطا یافته است که این تقرّب ها و دریافت ها بر عنصری بسیار گران آمده است و او را واداشته تا دست و پای این « مزاحم » را کوتاه سازد و به نوعی سلطنت شعری خود را از گزند ها در امان دارد.» ( 503 )

او همچنین نهانی های بسیاری را از شاعران آشکار می سازد. مثلاً در باره داوری می گوید : « مفصل ترین موضعی که داوری تندتر از همه وقت به نقد شاعری و شاعران می نشیند ، قصیده بلند و معروف اوست با مطلع :

ای تفو بر شعر باد و بر فنون شاعری                 وانکه این فن در میان آورد از افسونگری

داوری این قصیده را در نکوهش سپهر – صاحب ناسخ التواریخ – می سراید . سپهر بر وصال – پدر داوری – نکته گرفته بود که چون در شعری ، یای نکره را با یای معرفه قافیه قرار داده است ، بنابراین در معرفت عروض و قافیه دستی ندارد. داوری به دفاع از پدر ، سی ونه بیت سرود و ضمن نقد از سپهر ، به نقد هویت صنفی شاعران و مفهوم شعر نشست و نکته های انتقادی بسیاری را به میان کشید که در شناخت دیدگاه های شعری بازگشتی ها بسیار راه گشاست.»

( 862 )

این نوع نکته سنجی ها و ریز بینی ها بی شک نتیجه ی « سلوک در متن » یا مطالعه کتب ، تذکره ها ، تواریخ و زندگی نامه ها و تسلط یافتن در آنها است که از جای جای این اثر کاملاً هویداست

و از ظرافت کاری های دیگر نگارنده معادل سازی های زیبا از اصطلاحات دیروز و امروز است. از هنر های دکتر محبّتی   ساخت اصطلاحات مناسب  و زیبا به لحاظ ادبی است و استفاده از واژه هایی مثل : نگره ، رویکرد ، زیبا شناسی مسلمین ، پیوند ( بافت سخن ) ، دایره ممیّزی ( در باب عنصری ) ، فرهنگ شعری ، اصحاب بلاغت ، بازار شاعری ، نکته گیری ، ساحت مغفول شعر ، شاعری طبیعت ، شیرین آفرینی شیرین ، گربه نگارانی مضحک ، هرمنوتیک متن ، دیالکتیک لفظ و معنا ، اندام وارگی و...

در بسیاری از موارد با استفاده از سخن خود شاعر و نویسنده و به گزین سازی کلام او به نقد و تحلیل می پردازد. آنجا که سخن از نقد شخصیّت دقیقی توسط فردوسی سخن می گوید با توجّه به سه موضع در شاهنامه که شامل 58 بیت می شود. ارزیابی دقیقی را در سه محور عمده نقد اخلاقی ، نقد ساختاری ، نقد تطبیقی ارائه می کند.

« که تعبیر پی افکندن کاخی ( = ساختار محکم ادبی ) که باد و باران ( نقدها و گفته های تازه و گذشت روزگار و و دگرگونی سلیقه ها ) آن را آسیب نمی رساند. هم دقیقاً مبیّن نگاه آگاهانه او به کلیّت متن ادبی یا بافت شاهنامه است.» ( 527 )

گاه و بی گاه عباراتش را آهنگین می سازد کاری که در « آینه های خندان » جلوه بی نظیری دارد.

« در مقدمه داستان بیژن و منیژه ، علّت پیدایی شعر و توانایی خود را بر سرودن ، فراهم آمدن مجموعه ای از عوامل مساعد همچون معشوق ممشوق و چنگ و باده ناب و جایگاه و گاهِ  مناسب  ،  در شبی تنگ و تار و نفس گیر می داند که در پی تقاضا از بتی مهربان برای آوردن شمع و چنگ و شراب و میوه و فراهم شدن  آنها و  دعوت بت ازاز فردوسی برای برخاستن و شاد خواری و کامکاری  و در نهایت  ، شب تیره  مثل نوروز می گردد و بت می نوازد و می خواند و فردوسی می نیوشد  و می سراید و سرانجام  منظومه بیژن و منیژه پدیدار می گردد.» ( 535  )


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 1 بهمن 1396برچسب:, | 4:55 | نويسنده : پرویز راجی کجل |

 نقد و نظری بر آثار دکتر مهدی محبّتی              ( بخش نخست )                         پرویز راجی کجل

همواره برایم جالب بود که روستای کدکن نیشابور حدوداً با هفت قرن فاصله دو چهره مشهور و چیره دست در عرصه ادب فارسی  را در خود پرورش داده و به ادب دوستان فارسی زبان این سرزمین عرضه داشته است. « فریدالدین عطّار نیشابوری » و « دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی » که فرهیختگان ادب فارسی را با آن ها مصاحبت و مجالست و هم نوایی بوده است.

تا اینکه اتفاق را طرفه روزگار،  « یکی نغز بازی بکرد » و افتخار تلمّذ از محضر یکی از شاگردان دکتر شفیعی کدکنی را بهره نگارنده ساخت.و مهر تأییدی بر این اندیشه زد که خراسان همچون دیر باز مهد بی چون و چرای ادب پارسی است. همچنان که زعفران ناب را باید همانجا جست.

دکتر مهدی محبّتی نویسنده ، پژوهشگر ادبیات فارسی و دانشیار دانشگاه زنجان  که رساله دکتری اش به نام « رموز عاشقانه در شعر فارسی » به راهنمایی دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی بوده، مردی از تبار خراسانیان است که برخی از آثارش عبارتند از :

« بدیع نو ، هنر ساخت و آرایش سخن » ، « سیمرغ در جستجوی قاف » ، « فارسی عمومی » ، « آئین گزارش و نگارش » ، « کارنامه مولوی پژوهی در ایران » ، « دانش و دانشمند در ادبیات فارسی » ، « پوشش و حجاب در ادبیات فارسی از ایران باستان تا انقلاب مشروطه » ، « پوشش و حجاب در ادبیات فارسی از انقلاب مشروطه تا امروز » ، « پهلوان در بن بست » ، « پیمانه های بی پایان » ، « آینه های خندان » ، « از معنا تا صورت ».

و اینک نگاهی به آثار ایشان :

نخست :  « از معنا تا صورت » : اثری متفاوت

از ویژگی های منحصر به فرد این اثر « عقلانیّت » فوق العاده و دقیقی است که در آن موج می زند ، گاه آرام و نرم چون پرنیان در ساحل آغوش ذهن مخاطب جای می گیرد و گاه ، بی گاه و پر غوغا خود را محکم بر ساحل سنکلاخ ذهن مخاطب می کوبد و باز می گردد و آرام می گیرد و مخاطب تا دقایقی چند همچنان می نگرد به افقی که فرا رویش گشوده است به امید سخنی از جنس دیگر، که تا حال به گوش جان ننیوشیده باشد.

از جمله وقتی در صفحات آغازین می پرسد. « بنابر این ، حال که هر دو فرضیه مشکل دار است ، می توان پرسید که ادبای گذشته با تکیه بر کدام موازین و اصول ادبی و با پشتوانه کدام قواعد و مبانی تئوریک هنرشان را پی می ریخته اند و بر اساس همان ها برترین آثار ادب بشری را می آفریده اند و سپس نسل بعد – از قرن چهارم تا دوازدهم -  آنها را می آموخته اند و به کار می گرفته اند؟ مثلاً مبانی تئوری غزل های حافظ چه بوده است. .... »

 

 

مدام با پرسشگری های بخردانه و بجا و گاه شگفت به ما تلنگر می زند تا سخنش را فراگوش نهیم و یافته هایش را ارج نهیم که نتیجه  سال ها مطالعه و تدبّر و تفکّر و به قول یکی از منتقدانش « سلوک در متن » است. ضمن این که با کنایه و تعریض و نه چندان آشکار عرق ملّی و حتی عرق اسلامی مخاطب را به میدان مباحثه می کشاند با تکرار عباراتی چون «  نظام زیبایی شناختی مسلمین به صورت عام و ایرانیان به صورت خاص ..... » و با به میان کشیدن « ابن خلدون » و تحلیل نظریات او مهر تأیید بر سخن خویش می زند.

« نکته اساسی ابن خلدون آن است که بنیاد مبانی زیبایی شناسی مسلمین بر نوعی استنباط و شهود و تجربه درونی استوار است که در هیأت قوالب و قواعدی استوار و منسجم ، متجسد شده اند »  وی با عقلانیّت دقیق خویش مباحثی را که به طور عام بدیهی به نظر می رسند دسته بندی کرده ، منظم و نظامند ساخته تحویل ذهن خوانندگان می نماید شاهد این مدعا خود این اثر است که هر کس آن را مطالعه کند حتماً متوجّه وجود شماره گذاری ها و طبقه بندی ها ی متعدد آن می شود. گاهی این دسته بندی ها به جهت  تسهیل یادهی  و یادگیری به نظر می رسند که بی شک ریشه در مدرّس بودن نگارنده دارد.

از جمله نمودهای واضح عقلانیّت در این اثر آن است که نگارنده بسیاری از ایراداتی که بعدها منتقدان  مطرح کرده اند پیش بینی کرده و در متن اثر بدان ها پاسخ داده است به عنوان نمونه یکی از اساتید می گوید که « آیا می‌توانیم برای گردآوری نقد ادبی زبان فارسی به کتاب‌های عربی مراجعه کنیم؟ زیبایی‌شناسی هر خالقی مخصوص به اوست و این درست نیست که بلاغت خود را به زبان عربی نزدیک کنیم. »

نگارنده  در همان صفحات آغازین ( صفحات 61 ، 62 ) می نویسد : « در واقع بسیاری از آثار مکتوب به زبان عربی ، بخشی مهم از میراث نقد ادبی ایرانی است که هم با قلم و نگاه ایرانیان تألیف شده است و هم مورد استفاده ایرانیان شاعر و نویسنده بوده است.»

و ادامه می دهد  « بر همین مبنا منتقدان ایرانی ، تا قرن هفتم و هشتم و حتّی نهم ، بسیاری از آراء و نظریه های ادبی را درکلیّت فرهنگ اسلامی و به زبان عربی ارائه کرده اند »

 و باز در مورد اینکه از موازین تازی استفاده کرده است در مقدمه کتاب اشاره می کند که موازین و قوانین هر ادبیات و هنری از بطن و متن خود همان ادبیات و هنر شکل می گیرد و بنابر این باید ، اصول و مبادی هر ادبی را صرفاً مبتنی بر همان ادب سنجید ( 28 )  اما در ادامه می گوید : « بخش عمده ای از مهم ترین تولیدات فکری و محصولات ذوقی ایرانیان به زبان تازی بیان شده است چنان که – مثلاً – عبدالقاهر جرجانی که مهم ترین نظریه های ادبی عصر خود را در چند کتاب مهم پیدا ساخته یک سطر به فارسی مطلب ننوشته است اگر چه در تمامی عمر – ظاهراً – از جرجان خارج نگشه است.» ( 34 )

« ریشه و زمینه مباحث اصلی نقد ادبی در ادب فارسی اساساً و در ابتدا به زبان عربی پی ریزی شده است. به گونه ای که بدون توجه به آثار اصیل عربی در حوزه های فکر و کلام و ادب – و حتی تفسیر و حدیث – هرگز نمی توان به اصل و اساس مباحث تئوریک فارسی راه یافت.» ( 34 )

علاوه بر این وی به تصریح خویش ایران و ادبیات فارسی پس از اسلام را بخشی از فرهنگ اسلامی می داند. آنجا که می گوید : « ایران و ادبیات فارسی پس از اسلام – به هر دلیل و به هر تحلیل و به هر حسن و سوء قضایی که بوده است – همواره عضو و شاخه ای از پیکره و درخت فرهنگ اسلامی است و به واقع قلمرو شرقی امپراطوری فرهنگی اسلام به شمار می آمده است.» ( 33 )


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 24 دی 1396برچسب:, | 3:33 | نويسنده : پرویز راجی کجل |


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 19 ارديبهشت 1395برچسب:, | 10:51 | نويسنده : پرویز راجی کجل |


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 19 ارديبهشت 1395برچسب:, | 10:51 | نويسنده : پرویز راجی کجل |


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 19 ارديبهشت 1395برچسب:, | 10:51 | نويسنده : پرویز راجی کجل |


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 19 ارديبهشت 1395برچسب:, | 10:51 | نويسنده : پرویز راجی کجل |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.
?

  • ايف آي دي